یادداشتی بر فصل سوم سریال Better Call Saul

یادداشتی بر فصل سوم سریال Better Call Saul

یادداشتی بر فصل سوم سریال Better Call Saul

یادداشتی بر فصل سوم سریال Better Call Saul

یادداشتی بر فصل سوم سریال Better Call Saul
یادداشتی بر فصل سوم سریال Better Call Saul
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
یادداشتی بر فصل سوم سریال Better Call Saul
Better call saul season 3
| بهتره بزنگی به ساول! | بررسی کلی فصل سوم | چهارشنبه 31 خرداد 96 |

 


خب الوعده وفا! laugh

یک سال گذشت، فصل سوم اومد، پخش شد توی یازده هفته و به پایان رسید. اینکه شد یازده هفته بد شد . چون من برنامه ریزی کرده بودم هفته پیش نقد کلی رو بذارم اما اپیزود هشتم بخاطر Memorial Day (ویکی پدیا) پخش نشد و یه هفته اپیزودهای 9 و 10 هم به تبع اون تاخیر خوردن. خلاصه بدقولی رو پای ما نذارید ! بگذریم... فصل سوم هم تونست عین پارسال با 18 نقد مثبت و 0 نقد منفی، امتیاز 87 از 100 رو در متا (Metacritic) بگیره (که دو امتیاز هم از 85ـه فصل دوم بهتر شد) و امتیاز 97 از 100 رو از روتن (RottenTomatoes) دریافت کنه (عین پارسال) که همه اینها نشان از عالی بودن و حتی بهتر شدن فصل به فصل سریاله. همینجا باید به یه نکته‌ای که پارسال هم گفتم گریز بزنم و در مورد سرعت پیشرفت سریال یه یادآوری بکنم اونم اینکه:

"اگه روند رو بر این اساس بذاریم که قراره سریال زندگی ساول رو قبل، هنگام و بعد از آشنایی با والتر (یک بازه حداقل 12 ساله) رو روایت کنه، پس بله ما همچنان در ابتدای راه هستیم و کلی با مقصد فاصله داریم، و درسته سرعتمون "لاکپشت وار" هست!

اما اگه به "روند" از این منظر نگاه کنیم که سریال اکنون برای خودش شخصیت پیدا کرده و در راه تبدیل شدن به شاهکاری مستقل است، آنوقت همه چیز سریع بنظر خواهد رسید، سرعتی "موشک وار"!"

اما در مورد محتوای کلی فصل اگه بخوام بگم، این فصل یه وظیفه‌ی خیلی مهم داشت و اون نشون دادن تغییر شخصیت و کاراکتر جیمی به ساول بود (چیزی که میشه گفت شاید از فصل قبل منتظر بودیم) و نکته جالبش اینکه این تغییر خیلی سیال گونه و پیوسته اتفاق افتاد (درست مثل اتفاقی که برای آدما تو دنیای واقعی میفته) و درواقع ده اپیزود طول کشید تا این تغییر رو ذره به ذره مشاهده و درک کنیم. پس بنظرم این فصل به وظیفه‌اش خوب عمل کرد.

یه چیز دیگه که سریال تو این مدت بهمون یاد داده اینه که قرار نیست فقط اپیزودهای اول و آخر هر فصل جنجالی و جذاب باشند (به اصطلاح کلیف هنگر داشته باشن) بلکه یه فصل خوب باید همه اپیزوداش جذاب باشن. که البته خودم خیلی نمیپسندم اینو و دوست دارم اگه قراره برای یه سریال یه سال صبر کنم، اپیزود آخرش دیوونه ام کنه تو این یه سال mail . این فصل اما همه اپیزودهاش خوب بودن و گل سرسبدش هم اپیزود 5 (دادگاه) بود که واقعا چنان آتیشی در سریال ایجاد کرد که شعله هاش در آخرین ثانیه های اپیزود آخر هنوز قابل رویت بود (به معنی واقعی کلمه smiley)

قبل اینکه جلوتر بریم بگم که این پست کلی هست و تا آخر اپیزود 10، چون نمیدونم زیرنویسش تا الان اومده یا نه، و اینکه مشاهده کردید قسمت آخر و یا نه، خواستم یه هشدار اسپویلری داده باشم! 

راستی صحبت از زیرنویس شد، گویا دوستان، ما رو روسیاه کردن تو ارائه زیرنویس ها sad اونجوری که شنیدم بعضی اپیزودها حتی یه هفته ترجمه اش طول کشیده یا اینکه جمعه ها میومده mail که خب البته باید اشاره کنم بخشی از تقصیر هم متوجه سایت های منبع زیرنویسه! حقیقتا یکی از بدترین زیرنویس‌های انگلیسی و سورس برای ترجمه رو این سریال داره. هم خیلی دیر زیرنویس انگلیسیش میاد هم خیلی غلط داره. اما خب با همه این تفاسیر نباید یه هفته طول بکشه ترجمه اش. من از همین تریبون عذرمیخوام بجای دوستان! بگذریم از این هم...

یه نکته ای که خیلی دوست داشتم بهش اشاره کنم چاک بود. بنظرم چاک با وجود اینکه خیلی آدم مغروری بود و واقعا توی چند اپیزود اعصابمون رو تارومار کرد crying اما چندان بی راه هم نمیگفت. البته توجه کنید که چاک به دلیل عقده هایی که از دوران کودکی سر توجه بیشتر والدینش به جیمی پیدا کرده قضاوتش در مورد جیمی رو دچار مشکل کرده بود اما ذات اعمالش در مورد جیمی درست بود. ببینید ما چون جیمی رو میشناسیم و یجورایی باهاش خاطره داریم و توی دلمون نشسته متوجه ترسی که چاک از جیمی داشت نمیشیم. چاک در واقع اون چیزی رو در جیمی میدید که در برکینگ بد جیمی بهش تبدیل شد: "یه وکیل که برای مجرم ها کار میکنه و در خیلی موارد خودش هم مجرمه و دست به کارهای کثیفی میزنه که حتی تا دستور کشتن آدما هم پیش میره." بنابرین جاهایی که چاک میخواست جیمی رو به راه راست بیاره خیلی هم بیراه نبودن اما نکته فکاهیش اینجاست که همین کارها باعث ساول گودمن شدن جیمی شد. یجورایی یه دور باطل!

دوتا کاراکتر خیلی خوب هم داریم که تو برکینگ بد اثری ازشون نبود یعنی کیم و ناچو. که خب انقدر این دوتا خوبن که دوست ندارم به برکینگ بد برسیم و اینا دیگه نباشن  ناچو توی اپیزودی که قرار بود قرص‌ها رو عوض کنه یکی از بهترین تعلیق‌های تاریخ تلوزیون رو اجرا کرد. طوری که موقع انداختن قرص‌ها واقعا نزدیک بود سکته بزنم... و صحنه تصادف کیم هم عالی بود. چیزی که بسیار رئال و درست اجرا شد. چون صحنه‌های تصادف در اثر خستگی و خواب آلودگی درست همینطوری اتفاق میفته. شما نگاهتون به جاده است و دقیقا یه ثانیه بعد متوجه می‌شید که خوردید به گاردریل. خیلی خوب کار شده بود صحنه تصادف. 

از تفاوت های این سریال با برکینگ بد هم جا داره بگیم که دوست دارم از قلم رضا حاج محمدی نقل قول کنم:

در «برکینگ بد» ترسناک‌ترین لحظات سریال که به سقوط اخلاقی والت می‌انجامید، خیلی بزرگ و پرسروصدا بودند. از تماشای خفه شدن یک دختر و برخورد دوتا هواپیما با هم در آسمان تا مسموم کردن یک پسربچه و شلیک گلوله در صورت تنها رقیبت و اجیر کردن عده‌ای برای کشتنِ شاهدانِ فعالیت‌هایت به‌طور همزمان در زندان. در «ساول» اما با اتفاقاتی طرفیم که از لحاظ ابعاد به مراتب خیلی کوچک‌تر هستند. اما از نظر نتیجه دست‌کمی از اتفاقات بزرگِ سریال اصلی ندارند. از شلیک به یک جفت کفش حاوی هروئین بگیریم تا پرتاب یک شیشه دارو به درون کُت یک دلال مواد و البته تشویق نشدن پیرزنی پس از برنده شدن در بازی بینگو. اینکه از طریق قرار دادن کاراکترها در موقعیت‌های مرگ و زندگی تعلیق‌آفرینی کنیم هنر نیست و اتفاقا کلیشه‌ای‌ترین روتین سریال‌های تلویزیونی است، اما اینکه از راه و روش‌های خلاقانه‌تری مثل شکستن دل یک پیرزن وارد عمل شویم، مهارت خارق‌العاده‌ای است.

تو یکی از پست‌ها اشاره کرده بودم که برای بحث اپیزودیک حتما نقدهای ایشون رو بخونید. چون از نظر نقد محتوایی خیلی خوب و جامع هستن و یجورایی آدمو از خوندن نقدای دیگه بی نیاز میکنن. اگر هم تا الان نخوندین به این صفحه بروید!

آخرین موضوع هم در مورد تیتراژ سریال بگم که خودمم تازه متوجه‌اش شدم  و اون اینکه تیتراژ موقعی که شروع میشه برای چند لحظه سیاه و سفید میشه و دوباره رنگی میشه... نکته اینجاست که تعداد دفعاتی که این اتفاق میفته (سیاه و سفید میشه) متناسبه با شماره فصل سریال laugh یعنی اینکه اگه فصل 1 رو نگاه کنید تیتراژش یک بار سیاه و سفید میشه، فصل 2، دوبار و این فصل سه بار سیاه و سفید میشه! سیاه و سفید هم که میدونید به زمان آینده مربوط میشه و خب بیشتر شدن تعداد این موضوع یعنی مهم تر شدن و نزدیک تر شدن به آینده! 

اما بریم سراغ ارجاعات هر اپیزود، که یه مختصری هم در مورد اون اپیزودها توضیح میدم.


اپیزود 1: 

اپیزود یک ارجاع خاصی نداشت. خیلی گشتم یه چیز به درد بخوری پیدا کنم نداشت حقیقتا 

فقط اینجا که این سالمند عزیز داشت درمورد حیاطش به کیم توضیح میداد یه اشاره ای هم به اسم گیاهی که والتر داشت کرد. همین :دی



البته عجب تایم لپس زیبایی داشت مایک تو این قسمت... 


اپیزود 2: 

این اپیزود مصادف بود با دیدن دوباره‌ی سه تا از شخصیت برکینگ بد:

منشی رازدار سال، گاس فرینگ کبیر و ویکتور 



و طراحی لوگوی روی دیوار توسط جیمی

که باید باز هم نقل قول کنم:

"کیم اما تمایل دارد تا درباره‌ی گزینه‌هایش فکر کند، آنها را سبک و سنگین کند و کسی که بیشترین تجربه را در حوزه‌ی حقوق دارد انتخاب کند. در حالی که تمام فکر و ذکر کیم به جزییات کارش مشغول است، جیمی به سر و وضع ظاهری دفترشان می‌رسد. این طرز دیدگاه متفاوت نکته‌ی مهمی است که خبر از فاصله‌ی بزرگی بین آنها می‌دهد که امکان دارد بعدا کار دستشان بدهد. مخصوصا وقتی به بازتاب لوگوی جدید وکسلر/مک‌گیل روی سقف آینه‌ای دفترشان  نگاه می‌کنیم و می‌بینیم دو خطی که از یک جا آغاز به کار کرده بودند و در این میان بالا و پایین‌های خودشان را داشته‌اند، در نهایت از هم فاصله خواهند گرفت و تا جایی که چشم کار می‌کند، به کنار یکدیگر برنخواهند گشت.."

و این اشاره به اپیزود هشت فصل 2، که ساول یک دلار میگیره تا بخاطر قوانین وکالت صحبت‌هاش با موکلش خصوصی بمونه. اینکارو کیم چند سال قبل با خود جیمی انجام میده!


اپیزود 3: 

اولین ارجاع این اپیزود، این آقا دکتره بود که مایک و سال میان پیشش، ایشون رو اگر یادتون باشه توی برکینگ بد هم حضور داشت و اپیزودی که گاس سم خورد تا دن الالدیو رو بکشه، تو تیم دکترایی که براش آماده باش بودن ایشون هم بود:



سیگاری هم که جیمی از داشبرد ماشین برداشت بکشه، همون مارک و همون مدلی بود که والتر سم رایسن رو توش گذاشته بود:


 

و این قسمتی هم که جیمی دست کیم رو گرفته بود یه اشاره ریزی به داستان جسی داشت:

و چقدر صحنه اسنایپ کردن کفش زیبا بود. از تیر هوایی زدن های مایک برای ردگمکنی گرفته تا اینکه اول اپیزود این کفش‌ها رو نشون داد که داشت از زیرش کامیون‌های حمل مرغ لوس پلوس عبور میکرد و نشون دهنده تسلط امپراطوری گاس در آینده بود! 

ریز ترین اشاره هم در مورد کفش‌ها بودن که درست جوری افتادن که شلوار والتر اول اپیزود 1 افتاد خخخخ


اپیزود 4: 
یکی از اشارات باحالش درمورد ایستگاه آتش نشانی بود، که گاس تو برکینگ بد باهاشون خوب بود و اینجا نشون دادن چطوری داره این رابطه ایجاد میشه:



اما از اون جالبتر صحنه‌ی شنا کردن دن الالدیو بود که درست عین لحظه مردنش بود و کلی غافلگیرم کرد:


اپیزود 5: 
اپیزود پنج و چه هیجانی! یکی از بهترین صحنه‌های دادگاهی ای که تو فیلم و سریال دیدم و چه چیزی بهتر از بازگشت هیولِ دوست داشتی (Huell Babineaux):



و این هم دیگه اوج شیطنت گلیگان و تیم صحنه و دکور:



ساعت دقیقا داره 12:16 رو نشون میده! همون عددی که جیمی عوضشون کرد و چاک بخاطرش گرفتار شد!


اپیزود 6: 
خب با وجود اینکه صحنه‌ی زیر یه قهوه ریختن معمولیه. اما برای ما برکینگ بد بازها یادآوره خیلی چیزاس. از قهوه‌هایی که دستیار موقت والتر تو آزمایشگاه درست میکرد تا کاراکتری که تو همین اپیزود برگشت! یعنی خانوم لیدیا! کسی که همیشه موقع قرار با تاد قهوه با اسانس مخصوص میخورد



بخصوص که بلافاصله هم صحنه کات میخوره به بررسی گاس از خشک‌شویی و ارزیابیش برای خرید اونجا و نشستن تو ماشین لیدیا:

و وقتی همه دارن برمیگردن چرا کریزی ایت (Krazy-8) برنگرده؟

راستی اون باجه تلفنی رو که چاک رفت از اونجا با دکترش صحبت کنه رو یادتونه؟ اواخر این اپیزود که چاک پتو میپیچه و میره توی شهر... طرفدارهای سریال رفتن با گوگل ارث تو آلبوکرکی و چک کردن اون مغازهه رو... دیدن که بادجه تلفن عمومی جلوش نیست! mail چه بیکارن ملت‌ها!


اپیزود 7: 
این اپیزود ارجاع چندان مستقیمی نداشت اما خب تیپ سبز رنگی که جیمی زده بود منو که خیلی یاد تیپ والتر وایت تو اواسط برکینگ بد مینداخت، شما رو نمیدونم:



ضمنا اگه در مورد روانشناسی رنگ ها اطلاع داشته باشید حتما میدونید که رنگ سبز نشونه طمع و پول خواهیه. و خب هم والتر هم جیمی در دوره ای که این رنگی میپوشن به شدت پول لازم هستن! این نشون از دقت در جزئیات بالای سریال داره. در حاشیه بگم یادتونه که والتر هرچقدر اعمالش سیاه تر میشدن لباس هاش سفید تر میشدن که؟ (طوری که آخر سریال یکدست سفید میپوشید)

حالا که بحث سر رنگ سبز و ایناست، این قرصای سالامانکا عجیب شبیه لوگوی برکینگ بده ها! نه؟ laugh


اپیزود 8: 
تو این اپیزود بازگشت دوباره‌ی مارکو رو داشتیم هرچند اندک، و یه ارجاع از خود سریال به خودش تو اولین اپیزود:



که یجورایی ارجاع به برکینگ بد هم بود البته:

و البته آهنگی هم که جیمی داشت با گیتار برقی میزد همون آهنگی بود که قبلا به عنوان موزیک متن تو اپیزود آخر فصل 1 استفاده شده بود بنام "Smoke on the Water":

ضمنا اون 700 دلاری که برای خلاص کردن اون یارو از سرویس اجتماعی گرفت، درواقع پولی هست که قبلا هم به عنوان وکیل تسخیری دریافت میکرد:

و در آخر اینکه چکی که کیم برای تصویه حساب با اچ.اچ.ام در خصوص هزینه‌های تحصلیش داد یه تاریخ در بالاش نوشته شده که به ما یه سرنخ از زمانی که سریال درش جریان داره میده (2003) و با این حساب پنج سال دیگه تا پیدا شدن سر و کله والتر مونده و احتمال پرش زدن زمانی در فصل بعد به دو یا سه سال بعد هست:


اپیزود 9: 
خب این اپیزود یه لوگوی خیلی درشت به اسم کریزی ایت داشت laugh و همه رو به این فکر واداشت که شاید فروشنده مغازه کریزی ایت باشه یا صاحب مغازه. اما گویا این واقعا یه برند هست توی آلبوکرکی و مغازهه وجود داره:
 
سر و کله این نوشیدنی "زفیرو" هم باز پیدا شد تو این اپیزود:
که البته همون بهتر که کیم نخورد وگرنه معلوم نبود تصادفه چه شکلی بشه و ممکن بود بیمه و ایناش رو هم نتونه بگیره... از تصادف گفتم یه نکته‌ای رو حیفم میاد نگم و اون مصاحبه‌ی پیتر گولد بعد از اپیزود 9 هست که گفته:
می تونستیم این اپیزود رو درست در لحظه‌ی تصادف کیم به پایان برسونیم و اتفاقی که برای اون افتاده رو به اپیزود بعد منتقل کنیم اما... (قابل توجه سریالی مثل فرار از زندان که آخر هر اپیزود یکی رو نشون میداد که ممکنه بمیره خخخ) متن مصاحبه:
"ما انتخابی پیش رومون داشتیم که اگر شوی دیگری بود شاید ازش استفاده می کردیم، که اون نمایش تصادف و عدم نمایش خروج کیم از ماشین بود. ما عبارتی داریم که توی اتاق نویسندگان بریکینگ بد ازش استفاده می کردیم و حالا هم تو اتاق نویسندگان بتر کال سال استفاده می کنیم و اون چیزیه که همیشه ازش دوری می کنیم: ما بهش می گیم "طعمه‌ی بی خاصیت" 
و به این معنی هست که مخاطب رو با این باور که اتفاق بزرگی رخ داده برای نگه داشتنش پای تلویزیون بعد از تبلیغات یا اپیزود بعد ول کنیم و درست لحظه‌ای که برگشتیم به کل مسئله رو جمع کنیم. ما واقعا سعی داریم با مخاطب رو راست باشیم. سوالی که ما مطرح کردیم این بود: کیم چقدر آسیب دیده؟ عامل تصادف چی بود؟ و بعد این اتفاق می‌خواد چکار کنه؟" در پایان صحبت ها در مورد اپیزود پایانی یک جمله امید بخش بیان کرد:
"تمام چیزهایی که سه فصل در حال آماده شدن بود، در این اپیزود به نقطه جوش خواهد رسید.
 

اپیزود 10: 

اول اینکه بذارید یه تیری توی تاریکی بزنم و بگم احتمال اینکه کیم توی برکینگ بد بوده باشه و ما متوجه نشده باشیم هست! یعنی احتمال داره کیم همون ویندی (زن معتاد) باشه. هرچند این احتمال زیر ده درصده اما خب چون شخصیت کیم توی سریال دارای پیش زمینه‌ی معتاد شدن هست یهو شاید درست دراومد (زبونم لال! laugh)

اینجا رو که حتما دقت کردین چقدر زیرپوستی به فلج شدن هکتور و زنگ زدنش با انگشت روی ویلچر اشاره کردن:

شباهت ساعتی که توی پس زمینه‌ی میز چاک بود با ساعت والتر وایت هم حائز توجه هر چند گمون نمیکنم ارتباطی داشته باشه:

و در آخر چقدر جالب اپیزود 10 شروع و تموم شد! هر دو با فانوس که اسم این اپیزود هم بود!

پ.ن: این از نقد و بررسی فصل سوم و کلا فعالیت من در وبلاگ. هرچند جا داشت به موارد خیلی بیشتری اشاره کنم ولی به واقع همین قدر وقت داشتم و الان هم ساعت 4 صبحه kiss ایشالا در فصل‌های بعدی جبران کنم.

تا پستی دیگر بدرود

هرچند نظرات این پست رو میام میخونم چند روز دیگه و جواب میدم ;)

 


تعداد بازديد : 477
چهارشنبه 31 خرداد 1396 ساعت: 4:19
نویسنده:
نظرات(3)
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط عباس در تاریخ 1396/04/12 و 10:10 دقیقه ارسال شده است

عباس

فوق العاده بود
خوندن نقد شما به اندازه ی تماشای سریال لذت بخش بود
خیلی ممنون
پاسخ : ارادتمند شکلک

این نظر توسط sadra در تاریخ 1396/04/03 و 0:31 دقیقه ارسال شده است

sadra

نکات جالبی گفتید استفاده کردیم
پاسخ : خوشحالم که مفیدالفایده بوده. ایستراگ ها همش البته نکات خودم نیست و از جاهای مختلف گردآوری شدهشکلک

این نظر توسط AG3NT 47 در تاریخ 1396/03/31 و 11:14 دقیقه ارسال شده است

AG3NT 47

کیارش جان خیلی منتظر نقدت بودم از همان پارسال تحت تاثیر نقدت قرار گرفتم اما نقد های شما یه سر و گردن از نقد های رضا حاج‌محمدی بالاتره و حتی بیشتر از یه سر و گردن و دیدیم که چطور از فرار از زندان تعریف کردن که این فصل میترکونه و در اخر فصل شاهد سکووووت مرگباره طرفدارای سریال بودیم شکلک))) فوق العاده بود این فصل یعنی کم کم روند سریال و خط داستانی داره جذاب تر میشه واین فصل فوق العاده برام جذاب بود مخصوصا سکانس های ناچو و مایک که هیجان داستان را بالا می برد.
دیشب ۲۰دقیقه قبل از انتشار اومدم ولی هنوز منتشر نکرده بودی وگرنه همون دیشب که انلاین بودی یه حرفی باهات داشت شکلک کیارش جان مرسی که وقت گذاشتی میدونم واقعا برات وقت گیر بوده، موفق باشی منتظر نقد های دیگه هم دراینده هستیم😉
پاسخ : لطف داری... مرسی کلی


کد امنیتی رفرش