فصل دوم هم به پایان رسید. بطور کلی این فصل تونست با 18 نقد مثبت و 0 نقد منفی، امتیاز 85 از 100 رو در متا (Metacritic) و امتیاز 97 از 100 رو از روتن (RottenTomatoes) دریافت کنه که همه اینها نشان از عالی بودن یه سریال اونم در ابتدای راهش هست. اما همین عبارت "ابتدای راه" کمی کار رو پیچیده میکنه. درواقع سوال اصلیای که مطرح میشه این هست که آیا فصل دوم سریال رضایت بخش بود؟ پاسخ قطعا بله هست اما بیشک عدهای خواهند گفت: "رضایت بخش با روندی آهسته... هر چی نباشه دو فصل گذشته و ما همچان اول راه هستیم!"
حرف این عده پر بیراه نیست! چرا که از دو منظر میشه به "روند" نگاه کرد. اگه روند رو بر این اساس بذاریم که قراره سریال زندگی ساول رو قبل، هنگام و بعد از آشنایی با والتر (یک بازه حداقل 12 ساله) رو روایت کنه، پس بله ما همچنان در ابتدای راه هستیم و کلی با مقصد فاصله داریم، و درسته سرعتمون "لاکپشت وار" هست!
اما اگه به "روند" از این منظر نگاه کنیم که سریال اکنون برای خودش شخصیت پیدا کرده و در راه تبدیل شدن به شاهکاری مستقل است، آنوقت همه چیز سریع بنظر خواهد رسید، سرعتی "موشک وار"!
چرا که در سیرِ روایی سریال (بخصوص فصل دوم و بدور از خط زمانی 12 ساله فوق الذکر) همه چیز سریع اتفاق میافتد. در فصل دوم هر عملی، عکس العمل خود را بیدرنگ خواهد یافت، کنشها به سرعت با واکنشها مواجه خواهند شد و تصمیمات بیمعطلی با سرانجامی روبرو میشوند. بطور مثال حیلهای که جیمی بر روی پروندههای مسا ورده در قسمت 8 پیاده میکند در قسمت 9 رسوایی چاک را بهمراه دارد و در قسمت 10 خود جیمی را به مخمصه میاندازد و یا شلنگی که مایک در قسمت 8 آماده میکند در همان دقایق آغازین قسمت 9 بکار گرفته میشود (در حالی که در برکینگ بد، تفنگی که در صندوق عقب ماشین والت در ابتدای فصل 5 نشان داده میشود، ماحصلاش بعد از 16 قسمت مشخص شد )
علیرغم اینکه تصمیم گیری در خصوص دو پاراگراف بالا رو به شما واگذار میکنم اما دوست دارم بخش ابتدایی نقد رو با این عبارت به پایان برسونم: "لاکپشت سوار بر موشک"!
اما اگه از بررسی کلی این فصل بگذریم، در مورد اپیزود آخر یا Season finale باید بگم اپیزود خیلی خوبی بود اما در حد و اندازهی قسمت آخر یه فصل، اونم فصل به این خوبی نبود... پس چرا میگم خیلی خوب، بخاطر اینکه همهچی داشت، غافلگیری داشت، از همون اولش که فلش بک میزنه به بیمارستان و بجای چاک، مادرشون رو بروی تخت میبینیم تا آخرش که چاک صدای جیمی رو ضبط میکنه (هر چند این مورد یکمی قابل پیشبینی بود). تنش و اضطراب بالا داشت، فقط به این دقت کنید که در سکانس اسنایپ، هیچ گلولهای از تفنگ دوربیندار شلیک نمیشه اما شاید هیجان اون لحظات از صدتا تیراندازی این فیلمهای اکشن آبکی بهتر باشه. من که اسمش رو میذارم هنر، اسمش رو میذارم یه کار خیلی خوب.
اما اپیزود ارضا کننده نبود! برآیندی توش نبود، مثلا میتونستن تبلیغی که جیمی ساخته بود رو با عنوان "بتر کال ساول (بهتره با ساول تماس بگیرید)" پخش کنن نه "گیمی جیمی (با جیمی تماس بگیرید)" اینطوری هم پیوند اسم سریال با محتواش بعد دو فصل برقرار میشد هم اون همه مانوری که روی ساخت این تبلیغ دادن به دل مینشست، اما به شخصه اون تبلیغ برای من بیمعنا بود. یا اینکه بالاخره هنک یا گاس فرینگ رو وارد داستان میکردن... خلاصه که سریال زیادی مخاطب رو تو کف گذاشت!
بریم سراغ بررسی اپیزود 9،
اپیزود دل خنک کنی بود واقعا... اولش که چاک اونطوری جلوی کمیته ضایع شد و آخرش هم که کلهاش ترکید، با وجود اینکه سازندهها سعی کرده بودن شیرینی ضایع شدنش رو با اون ضربه به سرش، بر ما تلخ کنن و ما رو هم مثل جیمی نگران کنن، اما من خیلی خوشحال شدم و بسی حال کردم خخخخ اما ارجاعات:
این صحنه از اپیزود، واسه من که طرفدار پر و پاقرص بیتلز هستم، خیلی آشنا بود:
در واقع این قاببندی شباهت زیادی به کاور یازدهمین آلبوم گروه بیتلز داره:
(البته کاور اصلی این هست که به سمت مخالف دارن میرن: کلیک کنید)
تو این صحنه هم مایک اشتباهی میکنه که بعدا تو برکینگ بد بهش اشاره میشه:
در اپیزود 5 از فصل 5، مایک میگه که دو نوع سرقت وجود داره: اونایی که ازش قسر در میری و اونایی که شاهد باقی میذاری!
و به نحوی میشه ریشه این دیالوگ رو در همین قسمت دونست که مایک باوجود رعایت تمام جوانب اما به هر حال شاهد باقی گذاشت... و باوجود اینکه اون شاهد مایک رو ندید اما باعث شد ناچو به مایک مشکوک بشه.
یه ارجاع ریز هم به فصل 1 سریال داشتیم... جایی که چاک عکس جیمی رو به صاحب مغازه نشون میده:
درواقع عکسی بود که از روزنامه کنده، روزنامهای که خبر فداکاری جیمی رو تو اپیزود 5 فصل 1 گزارش کرده بود:
یکی دیگه از اشتباهات مایک تو این اپیزود مهمون کردن اعضای بار بود بنظرم، اما در مورد خود بار:
مایک با والتر یه دعوای حسابی تو این بار میکنه، توی اپیزود 2 از فصل 4:
(برای مشاهده عکس بزرگ تر کلیک کنید)
این اپیزود ارجاعات غیر مستقیم و سلیقه ای هم داشت، مثلا جایی که داشتن یونیت دندون پزشکی رو بلند میکردن:
من بیاختیار یاد اپیزود 6 فصل 2 افتادم، جایی که ATM رو بلند میکردن:
یا کاکتوس هایی که یادآور اپیزود اول برکینگ بد بود:
اما اپیزود 10،
اپیزود دهم ارجاع خاصی نداشت، حداقل به ذهن من نرسید، اگرچه شخصیتهای آشنایی مثل سالامانکو، عموزادهها، حتی خانم دکتره در سریال حضور داشتن اما همه رو قبلا دیده بودیم... شاید یه اتفاق مشابه با برکینگ بد داشت که البته برخورد با این اتفاق متفاوت بود... در ابتدای اپیزود، جیمی باید تصمیم میگرفت که بره داخل مغازه و خودش رو بخطر بندازه تا برادرش رو از مرگ نجات بده یا اینکه فلنگ رو ببنده و ردی از خودش بجا نذاره، که راه اول رو انتخاب کرد و وارد مغازه شد:
مشابه این اتفاق یه بار برای والتر هم رخ داد که باید تصمیم میگرفت به جین رو نجات بده یا فلنگ رو ببنده، که در برکینگ بد، والتر تصمیم دیگه ای میگیره و میذاره جین بمیره تا بتونه جسی رو کنترل کنه و خودش رو مثل جیمی گیر نمیندازه...
ضمنا یکی از طرفدارهای سریال، قبلا اومده بود کلمات اول نام اپیزودها رو کنارهم گذاشته بود و حدس زده بود چه کسی قسمت آخر میاد، و طبق عکس زیر، پیش بینی کرده بود اون شخص گاس فرینگ هست:
که البته درسته خودش نیومد ولی قاطعانه خدمتتون عرض میکنم این نوشته کار فرینگ بود:
اگه یادتون باشه واسه عموزادهها هم وقتی میخواستن والتر رو بکشن پیامک داد که دست نگه دارن:
و اینگونه بود که با یک Klick همه چی رفت تا یه سال دیگه:
پ.ن1: این دو اپیزود رو من قرار نبود ترجمه کنم، ولی توفیق اجباری حاصل شد و هر دوتاش رو در خدمت بودم. امیدوارم از تماشای این فصل لذت برده باشید و زیرنویس مورد قبولتون واقع شده باشه.
پ.ن2: در مورد این ضبط صدا خیلی هم نگران نباشید، کی میدونه، شاید تو اولین قسمت فصل 3 درست از ادامه همینجا شروع بشه و ببینیم که جیمی به ذهنش خطور میکنه این مسئله و برمیگرده داخل خونه و نوار رو در میاره! شاید هم این جرقهای باشه واسه ساول شدن! در هر صورت من خوشبینم :دی
|